منصور یگانه؛ محمدرضا بمانیان؛ علیرضا عینی فر؛ مجتبی انصاری
دوره 8، شماره 19 ، آذر 1393، ، صفحه 5-18
چکیده
در این مقاله، رابطه رفتار قلمروپایی شهروندان با میزان و معیارهای پیوستگی ساختمان و شهر در فضاهای عمومی شهری مطالعه شده است. وجود پیوستگی بین ساختمان و شهر در انسجام فضاها و کیفیتمندی آن شرط اساسی است. رفتار قلمروپایی بهعنوان یکی از ابعاد اجتماعی فضای شهری، در ادراک پیوستگی فضاها و تعیین معیارهای ارزشگذاری کیفیت آنها توسط ...
بیشتر
در این مقاله، رابطه رفتار قلمروپایی شهروندان با میزان و معیارهای پیوستگی ساختمان و شهر در فضاهای عمومی شهری مطالعه شده است. وجود پیوستگی بین ساختمان و شهر در انسجام فضاها و کیفیتمندی آن شرط اساسی است. رفتار قلمروپایی بهعنوان یکی از ابعاد اجتماعی فضای شهری، در ادراک پیوستگی فضاها و تعیین معیارهای ارزشگذاری کیفیت آنها توسط شهروندان نقش مهمی ایفا مینماید. مدعای تبیینی مقاله آن است که بر اساس رفتارهای قلمروپایی شهروندان، میزان ادراک و معیارهای پیوستگی ساختمان و شهر متفاوتاست. این گزاره نظری در سه سکانس از خیابان ولیعصر(عج) تهران مورد آزمون واقع شدهاست. در سطح نظری روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و در سطح تجربی پیمایشی است که در چارچوب منطق فازی انجام گرفتهاست. نتایج تحقیق نشان میدهد، بین میزان رفتار قلمروپایی و میزان ادراک پیوستگی همتغییری وجوددارد، ولی معیارهای پیوستگی ساختمان و شهر در فضاهای عمومی شهری در فضاهای مختلف بر حسب میزان و نوع رفتار قلمروپایی شهروندان متفاوت است.
غزال کرامتی؛ شهیندخت برق جلوه؛ سید غلامرضا اسلامی؛ علیرضا عینی فر
دوره 7، شماره 15 ، آذر 1392، ، صفحه 17-24
چکیده
جستجوی علت برقراری ارتباط احساسی فضاهای به جا مانده از تجربه معماری ایرانی با مخاطبان امروزی موضوع این مقاله است. پرسش این است که آیا تجربه معماری ایرانی تجربه ای بیانگر ( فرانمودی) است؟ آیا معماران اغلب گمنام ایرانی هنرمندانی بوده اند که با بیان احساس در قالب فضای ساخته شده با انسان ها به گفتگو نشسته اند، یا فقط مهندسانی بوده اند که ...
بیشتر
جستجوی علت برقراری ارتباط احساسی فضاهای به جا مانده از تجربه معماری ایرانی با مخاطبان امروزی موضوع این مقاله است. پرسش این است که آیا تجربه معماری ایرانی تجربه ای بیانگر ( فرانمودی) است؟ آیا معماران اغلب گمنام ایرانی هنرمندانی بوده اند که با بیان احساس در قالب فضای ساخته شده با انسان ها به گفتگو نشسته اند، یا فقط مهندسانی بوده اند که روش های برپایی سازه ها و لزوم یگانگی شکل و سازه و کارکرد را خوب می دانسته اند؟ مقایسه تجربه معماران مؤلف امروزی با تجربه معماری ایرانی و تحلیل کیفی آنها به کمک نمونه ایده آل فضای معمارانه، نشان می دهد ایشان در حرکت از فن ایجاد فضای ساخته شده تا برقراری ارتباط معنایی با انسان ها از یک مسیر عبور کرده اند و در طراحی فضای زندگی بینشی عام بر روش کارشان بر گوهرِ فضا حاکم است که بی زمان و بی مکان است.